مهدیمهدی، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات خانوادگی ما

خوش آمدید

سلام به همه دوستان گلم.این وبلاگ رو واسه این ساختم که خاطرات گلهای نازم رو توش بنویسم تا بعدا بخونن و کیف کنن. ...
9 دی 1392

سالگرد ازدواج

29 آذر یازدهمین سالگرد ازدواج من و بابایی بود.مهدی اول غر میزد که چرا من تو اونروز نبودم.ولی بعد شمع رو هم خودش میخواست فوت کنه.کیک رو مامان و مهدی بریدند. ...
9 دی 1392

آلودگی هوا

  عزیزم چند روزه حال و هوای شهرمون بدجوری خرابه.نفس کشیدنم خیلی سخته.گوش درد هم گرفتم.مهدی نازم،صدای سرفه هات قلبمو به درد میاره.دلم میخواد دستت رو بگیرم و از این شهر آلوده فرار کنم.از اینکه میخوام یه فرشته دیگه رو هم به این شهر آلوده دعوت کنم عذاب وجدان گرفتم.ایشالا این آب و هوا یه جوری درست شه.فردت مدرسه ت تعطیله.احتمالا دوشنبه هم همینطور.کاش دیگه روز آلوده تو هیچ دیاری نبینیم ...
9 دی 1392